سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شناخت خویشتن، از حکمت است . [امام علی علیه السلام]
باران یعنی تو بر میگردی
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
لیلة المبیت

سید مسیح نصر الله :: پنج شنبه 86/5/4 ساعت 11:24 عصر

لیلة المبیت            اشارات        محمد علی کعبی

 

تو میروی واو می ماند.خدا میداند،که این رفتن وماندن چقدرانقلابهای آزادی بخش را چه به هیجان در می آورند.برای اولین بار کسی میخواهد دست به عملیاتی متفاوت بزند.بعدها شاید بگویند :(عملیات استشهادی)و اماچه فرقی میکند لیلة المبیت باشد یا هزار شب دیگر یا هزار روز دیگر...

مهم این است که این مخاطره جانبخش سرمشق متنهای بینهایت خواهد بود

حسین فهمیده ها( احمد قصیر ها ،اشمرها*)(* ازشهدای عملیاتهای استشهادی حزب الله لبنان)   و صدها استشهادی دیگر در راهند.

 

بگزار مرگ سرازیرشود:

 

_دور شو ای قلب جهان از حوالی شمشیرهای برهنه.منادی تئوری آزادی و عقلانیت!دارالندوة را به آخر خط رسانده ای اما باید بمانی اگر چه ترور در سال 14 بعثت مانند عقاب برفراز کوه صبرنعره میکشد.

صولت ندایت را به نقطه ای دیگر ببر.به جایی که هیچ کس مانع رسیدن باران به کویر نشود.کبوتران فریاد لاالله الاالله شکنجه نشوند وصدای تو به تمام جهانیان برسد

آخرین سفارشها را در گوش ذوالفغار خود زمزمه کن و برو

((_امشب در بستر من بخواب وآن پارچه سبزی راکه من هر شب روی خود میکشیدم بر روی خود بکش تا تصور کنند من در بستر آرمیده ام))

مبادا دیوارهای نیمه کاره تمدن اسلامی از مهربانی دستهای تو محروم شوند

برو که به قیمت جانم نخواهم گذاشت این اتفاق بیافتد.

 

 ای حضرت فضیلتهای بینظیر:

 

میدانم که ترس دیرزمانی است در وجود تو به قتل رسیده است.ترس زیر سلطه ایمان تو رنگ میبازدومفاهیم بلند از عمق سینه چراغانیت به پرواز در می آیند.

آینه بی مثیل من!بمان و تاریخ را عوض کن .

تو جنگلی در مقابل آن آبادی هایی هستی که از دور سو سو میزنند

بگزار مرگ سر ازیر شوداگر چه تمام درختان اندامت را از ریشه درآرد میدانم  که به خاطرآنچه در قلبت میتپد می ایستی

جنگل سروهای پولادین!مبادا سیل به آبادی های عدالت گستری و خدا جویی برسد

بگذار شمشیرهای تشنه به خون ازمتن تمامی قبائل جاهلیت بر ضد حقیقت بشورند

تا تو هستی میدانم که تمدن اسلامی به ساخته شدن ادامه خواهد داد

ای حضرت فضیلتهای بی نظیر!ای جان محمد! بمان همانگونه که من میروم.

این دوحرکت در مقابل، نقطه اشتراکی دارند به نورانیت آفتاب.

به وضوح روزهایی که از متن لیلة المبیت متولد میشوند.

به حلاوت آیه ای که بعدها رهروان راهت  مدام تلاوت خواهند کرد:

ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله والله رئوف بالعباد(سوره مبارکه بقره آیه 207)


نوشته های دیگران()

فراخوانی مقتدر

سید مسیح نصر الله :: دوشنبه 86/5/1 ساعت 9:46 صبح

 

اشارات         روز مباهله            محمد علی کعبی

 

 

 

پیامبر سرشار از یقین بودوتو کلبه ای ابهام آلود

هنوز در گوشهای ناباوریت ،آن دعوت صریح تکرار میشود؟

هنوز سه واژه ای که از فراوانی سرشارند ترس غریب درونت را کبریت میزنند؟

((...ابنائنا ...،نسائنا... انفسنا..._نکند محمد خواص خو را به همراه بیاورد...نکند به شیوه پیغمبران هنگام مباهله زانو بزند...نکند..))

مباهله را پذیرفته ای اسقف!اما ذهنت این صخره لجوج ،هنوز سیلی خور امواج کلمات است .نمیتوانی برجستگی ملموس آن سه واژه را انکار کنی ،تکرار میشوند...تکرار میشوند...در قالب فراخوانی مقتدر:

((...فقل تعالواندع ((ابنائنا)) وابنائکم و((نسائنا)) و نسائکم و((انفسنا)) و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین))

انجیل را دوباره مرورکن:

 

 

این بار روبه روی دوراهی اقرارونابودی قرار گرفته

ای.

جدل صحرای وسیعی است  که تورا به این ورطه کشاند.

اضلاع وجودند اینان که در تدارک نفرینند.

درست میبینی اسقف!پیامبر با خواص خود آمده است وکسائی نورانی این پنج تن را در احاطه ای گرانبار دارد.

به آن دو نهال روشنایی نگاه کن.ببین که مسیح چه همزادان بی بدیلی در این سوی تاریخ دارد.وتونیک میدانی که این دو هیئت نورانی چه جمع مبارک فراوانی در پی آورده اند.مشقهای جوانمردی منت دار این سرمشقهای بلند خواهند بود.

 

کویر دستخالی!طوفان شن را فرامو ش کن تو هیچ پرده ای نداری که روی حقیقت خورشید بکشی نیستیت را رقم نزن مگر نمیدانی که روز را نمیشود انکار کرد

و تو در برابر آفتابی

انجیل را دوباره مرور کن وببین، این مقدس عفیف تورا به یاد مریم مقدس نمی اندازد؟درست حس میکنی ای ابو حارثه در فرد یت بی هماوردش تعددی بی نهایت جاری است .به سوال دلت پاسخی درخورشان داری

ببین چه بیتاب میپرسد:

این چه دارائی کامل وشاملی است که همراه محمد است؟- این زهرا است که می آید .قطعه گمشده تاریخ پیدا شده است.و تعداد بهترین زنان عالم با او تکمیل شده است

تو در برابر قرینه مادر مسیحی اسقف!هیچ زن دیگری در پی یامبر نیست گرچه وعده به نساء داده شده بودی که این سیدة نساءالعالمین است.

بانگ مرگ میوزد

توده ظلمانی درونت راقانع کن .شش روز از غدیر میگذرد و نه تنها تو که ازمکه تا مدینه تمام ذرات خاک هم علی را میشناسند.یکی است اما هزاران است مرد حماسه های پولادین.

جان نبی است این که در وعده انفسنا لبریز است .

ابو حارثه

چهره هایی میبینی

که اگراز خدا بخواهند کوهی را از جای برکنند البته خواهند کرد.

 


نوشته های دیگران()

سخن

سید مسیح نصر الله :: دوشنبه 86/4/18 ساعت 7:41 عصر

نامردا 35تا بازدید داشتم

روتون میشه یه پیام هم نگذاشتین؟

 


نوشته های دیگران()

سعدیا

سید مسیح نصر الله :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 5:30 صبح

 

من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟

مرگ حق است به من حق مرابرگردان


نوشته های دیگران()

وزارت ارشاد در مقابله با یاهو مسنجر برای خواهران

سید مسیح نصر الله :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 5:17 صبح

خواهران عزیز در صورتی که از نرم افزار فاسد یاهو مسنجر استفاده می کنید حتما با این صحنه زشت آشنا هستید،بله این در خواست بی شرمانه ای است که بدون در نظر گرفتن شرعیات برای شما فرستاده می شود

 

خوشبختانه شرکت سارک تولید کننده نرم افزار های امنیتی با نام معروف نورتون در راستای استحکام پیوند های دینی با همکاری بخش آی تی جهاد سازندگی دست به ابتکار جدیدی زده که قابل ستایش است.بله هم اکنون شماقسمت هایی از پیش نمایش نرم افزار نورتون آنتی بوی(پسر) را مشاهده می فرمائید

 

این نرم افزار که در نوع خود بی نظیر است بر روی یاهو مسنجر شما نصب شده و در هنگام دریافت کردن پیغام به آنالیز آن می پردازد
در صورتی که پیغام دهنده پسربوده و در لیست شما موجود نباشد از بر قراری ارتباط جلوگیری خواهد شد
بانک اطلاعاتی این نرم افزار به صورت خود کار به مرکز امر به معروف و نهی از منکر منطقه متصل شده و نرم افزار را به روز می کند

از قابلیت های مهم این نرم افزار انعطاف پذیری آن است که در قسمت پائین به برخی از آنان اشاره می شود

 

در تصویر بالا شما تنظیمات مربوط به سیستم نامحرم یاب خود کار را مشاهده می فرمائید.برنامه این امکان را برای خواهران عزیز فراهم می آورد تا در صورت یافت شدن نامحرم به صورت خودکار صیغه محرمیت توسط نرم افزار جاری شود و آی دی مورد نظر به لیست دوستان اضافه گردد

در قسمت بالا طبق تنظیمات پس از یافتن نامحرم صیغه جاری شده و سوال "آیا وکیلم؟" از کاربر پرسیده می شود
این نرم افزار که تا سال آینده قابل بهره برداری خواهد بود یکی دیگر از مشت های محکمیست که به دهان آمریکا کوبیده می شود


نوشته های دیگران()

خدا

سید مسیح نصر الله :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 5:12 صبح

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت

در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت

آرایشگر گفت:من باور نمیکنم خدا وجود داشته با شد

مشتری پرسید چرا؟ آرایشگر گفت : کافیست به خیابان بروی و ببینی

مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه مریضی

و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت

به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد

مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف

با سرعت به آرایشگاه برگشت و به ارایشگر گفت

می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند

مرد با تعجب گفت :چرا این حرف را میزنی؟

من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم

مشتری با اعتراض گفت

پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند

"آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند

مشتری گفت دقیقا همین است

خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند!

برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد


نوشته های دیگران()

کفشهای گاندی

سید مسیح نصر الله :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 4:53 صبح

 

 

روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار، یک لنگه کفشش در آمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شود و آن را بردارد. در همان لحظه، گاندی با خونسردی لنگه کفش دیگرش را از پا در آورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت زده ی اطرافیان، طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.

 

یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوایی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می تواند لنگه کفش دیگر را نیز برداشته و از آن استفاده کند.


نوشته های دیگران()

پیغام

سید مسیح نصر الله :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 4:50 صبح

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ایمیلی بدستم رسید که بی کم کاست در اینجا می گذارم...

امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی.خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن که به اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.اشکالی ندارد. احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام. من صبورم،بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر یک سر تکان دادن،دعا،فکر،یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد. خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی ...

دوست و دوستدارت:خدا

نوشته های دیگران()

دیدنی ها؟

سید مسیح نصر الله :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 4:46 صبح

 

 

میدونی چرا وقتی گریه میکنی چشاتو میبندی ؟وقتی میخوای بخندی یا کسی رو بوس کنی و وقتی میخوای تو رویا بری چشاتو میبندی ؟ چون قشنگترین چیزهای دنیا دیدنی نیستند.


نوشته های دیگران()

وکسی هیچ صدایی نشنید

سید مسیح نصر الله :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 4:42 صبح

آن شب سرد که من از میکده برمیگشتم ، نگهم قصه چشمان تو را میدانست
و چه شبها که دلم بنده آغوش تو بود
وتو میدانستی
جاده سرد جدایی، که غم انگیزترین خاطره هاست
آخر آن لحظه رسید، ودر آن ظلمت سرد
و در آن خانه شوم
شیشه قلب من آرام شکست،
و کسی هیچ صدایی نشنید

نوشته های دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دوباره سلام
ومن انتم؟
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
باران یعنی تو بر میگردی
سید مسیح نصر الله
Link to Us!

باران یعنی تو بر میگردی

Hit
مجوع بازدیدها: 112158 بازدید

امروز: 3 بازدید

دیروز: 2 بازدید

Day Links
دلگویه های برادرم [156]
تحلیل [69]
جنجال [138]
طلبه ای از نسل سوم [101]
[آرشیو(4)]


Archive


قبل از این
باحالترین مطالب هم گریه هم خنده
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
نیمه اول تیر 86
تابستان 1386

LOGO LISTS


In yahoo

یــــاهـو

My music

Submit mail