سید مسیح نصر الله ::
سه شنبه 86/1/28 ساعت 9:43 عصر
اما اون متن فوق العاده که قولشو داده بودم اینه:
روایت پانزدهم
پلک صبوری میگشایی
وچشم حماسه ها
روشن میشود.
کدام سر انگشت پنهانی
زخمه به تار صوتی تو میزند
که آهنگ خشم صبورت
عیش مغروران را
منغبض میکند.
میدانیم
تو نایب آن حنجره مشبّکی
که به تاراج زوبین رفت
و دلت
مهمانسرای داغهای رشید است
ای زن!
قرآن بخوان تا مردانگی بماند
قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء
که با سر انگشت نیزه
ورق خورد
قرآن بخوان
و تجوید تازه را
به تاریخ بیاموز
و ما را
به روایت پانزدهم
معرفی کن
قر؛آن بخوان تا طبل هلهله
از های و هوی بیافتد
خیزران
عاجزتر از آن است
که عصای دست
شکستهای بزک شده باشد
**
شاعران بیچاره
شاعران در مانده
شاعران مضطر
با نام تو چه کردند؟
**
تاریخ زن ابرو میگیرد
وقتی پلک صبوری میگشایی
و نام حماسیت
بر پیشانی دو جبهه نورانی میدرخشد:
زینب!
سید حسن حسینی(گنجشک وجبرئیل)
این یک نمونه از متنهای دینی بود.
بیایید با متنهای خودمان مقایسه کنیم و خجالت بکشیم.
بیایید از خودما ن فاصله بگیریم.
دوستا ن ،ما و ظیفه ای بزرگتر از تنبلی و کرختی داریم.
بیایید امتحان کنیم شکستن درها را
به در یاهای مه شتافتن را
بیایید لباسهاما ن را بشوریم
دهانما ن را بشوریم
اندیشه ها را بشوریم…..
نوشته های دیگران()