سید مسیح نصر الله ::
پنج شنبه 86/2/20 ساعت 5:24 عصر
بانوی افتاب:
شعب ابی طالب را به زانو در آوردی و در طول زجر آور آن سه سال چونانم کوه نور بر جای ماندی تا تکیه گاه مرد تنهای رسالت باشی.
ای بانوی بزرگ مکه در آن نقطه در دآلود چه بود که شما را از آن کبراء به ورطه تنگ خویش کشید؟
در پی کدام تجارت میرفتید؟
و این بار چه کالای گرانبهایی را برای مکه به ارمغان می آوردید؟
هرچند جای سوال نیست حا ل آنکه بانوی آفتاب را سکه های زر مسخر نکرده بودند
و روح حقیقت بین اونشر اسلام را ارزشمند ترازحصراموال در چند روزمعلق دنیای فانی میدانست.
یکی از چهار زن:
آسمان با تمام شکوهش به استفبال تو می آید وروزهای اشکبار محمد صل الله علیه و آله باری تو در راهند.
خاک جزیر ة العرب بر پیراهن تاریخی خود وزن گامهای بلندت را تا همیشه احساس میکند.مگر نه اینکه با یاری دستهای نورانی توبود که تقویمها هوشمندانه به نفع سرزمینت وتمام جهان ورق خوردند.
و تو ای بنت خویلد!سهم نخستین حجاز بودی از چهار زن به کمال رسیده
تو بودی که در شب معراج جبرییل ار جانب خود و خداوند به واسطه شوی گرامیت بر تو سلام فرستاد.
اما ای کاش میماندی تا شاهد فتح مکه باشی و صدای رسای اذان بلال را که بر بام بلند کعبه آوای رسالت شویت را سر داده است بشنوی.
و هبل این شوم پوشالی را تکه تکه شده افتاده بر قدمهای محمد ببینی.
چه غریبانه میروی ای بانوی آفتاب
نوشته های دیگران()