سید مسیح نصر الله ::
یکشنبه 86/4/17 ساعت 4:42 صبح
آن شب سرد که من از میکده برمیگشتم ، نگهم قصه چشمان تو را میدانست
و چه شبها که دلم بنده آغوش تو بود
وتو میدانستی
جاده سرد جدایی، که غم انگیزترین خاطره هاست
آخر آن لحظه رسید، ودر آن ظلمت سرد
و در آن خانه شوم
شیشه قلب من آرام شکست،
و کسی هیچ صدایی نشنید
نوشته های دیگران()