سید مسیح نصر الله ::
یکشنبه 86/4/17 ساعت 5:12 صبح
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت
در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت
آرایشگر گفت:من باور نمیکنم خدا وجود داشته با شد
مشتری پرسید چرا؟ آرایشگر گفت : کافیست به خیابان بروی و ببینی
مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه مریضی
و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت
به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد
مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف
با سرعت به آرایشگاه برگشت و به ارایشگر گفت
می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند
مرد با تعجب گفت :چرا این حرف را میزنی؟
من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم
مشتری با اعتراض گفت
پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند
"آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند
مشتری گفت دقیقا همین است
خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند!
برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد
نوشته های دیگران()